جدول جو
جدول جو

معنی علی روشن - جستجوی لغت در جدول جو

علی روشن
(عَ سَ)
دهی است از دهستان دیمچه، بخش گتوند شهرستان شوشتر. واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری گتوندو در کنار راه اتومبیل رو دزفول به شوشتر. ناحیه ای است دشت و گرمسیر و دارای 80 تن سکنه. آب آن از رود کارون تأمین می شود. و محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ رَ / رُو شَ)
روشن دل. روشن ضمیر. دل آگاه. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی) :
داند آن عقلی که او دل روشنیست
در میان لیلی و من فرق نیست.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن عمر بن محمد بن احمد بوشی انصاری، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه بود و در سال 790 هجری قمری در مصر قدیم متولد گشت و درهمانجا در 5 ربیع الاول 856 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح انوار اردبیلی، در فقه در 11 مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع ج 5 ص 178. نظم العقیان سیوطی ص 130. کشف الظنون ص 195. هدیهالعارفین ج 1 ص 733)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالعزیز بن حسام بن حامد، مشهور به ام ولدزادۀ رومی. وی عهده دار امر قضا در حلب بود و در سال 980 هجری قمری در همین شهردرگذشت. اوراست: 1- رساله الامتحان. 2- الرساله السیفیه. 3- الرساله الشمعیه. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 565. هدیهالعارفین ج 1 ص 748)
مرجوشی. شیمیدان قرن نهم هجری قمری او راست: در الانوار فی اسرار الاحجار. (از معجم المؤلفین از فهرس الخدیویه ج 5 ص 380)
ابن محمد رومی حنفی. مشهور به باشماقچی زاده. رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی...) و پاشمقچی زاده و علی (ابن محمد...) شود
ابن مصطفی بن بیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی. ملقب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به وصفی. رجوع به علیرضا (ابن حسین...) شود
ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به اولیازاده. رجوع به علیرضا (ابن ابراهیم...) شود
لغت نامه دهخدا
علی رووس الشهاد: در ریخت بحلق من علی روس صدر متر دطاس مثردیطوس. (نحفه العراقین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
أزرق فاتحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
Lightblue
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
bleu clair
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آلوچه فروش، در مقام توهین و تحقیر به افراد بی خاصیت به کار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
azul claro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
buluu nyepesi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
светло-голубой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
hellblau
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
блакитний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
jasnoniebieski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
浅蓝色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
ہلکا نیلا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
হালকা নীল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
açık mavi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
azzurro chiaro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
연한 파란색
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
薄い青
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
כחול בהיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
azul claro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
biru terang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
น้ำเงินอ่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
lichtblauw
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آبی روشن
تصویر آبی روشن
हल्का नीला
دیکشنری فارسی به هندی